۱۳۸۸ دی ۵, شنبه

نی نامه

88/10/5

چند وقتی است دستم به نوشتن نمی‌رود؛ نه از مشغله‌ی زیاد است نه از بی‌حوصلگی، نه از سرخوشی و ... هیچ کدام. فقط آن‌قدر حرف برای گفتن زیاد است که به قول معروف هنگ کرده‌ام. هنوز هم در همین حالت به سر می‌برم. اما می‌خواهم صفر و یک‌های مغز دیگری را که شاید هیچ‌وقت هنگ نکرد، بریزم در دفترم.

16 سال است که همین موقع‌ها که می‌شود یاد شعر آخر "آیینه‌‌های ناگهان" قیصر امین‌پور می‌افتم و ناچار می‌روم سراغش و الحق که این نی‌نامه بازار نی‌نامه‌ی مولانا را کساد می‌کند اگر دریابی:
خوشا از دل نم اشکي فشاندن
به آبي آتش دل را نشاندن


خوشا زان عشقبازان ياد کردن
زبان را زخمه فرياد کردن


خوشا از ني، خوشا از سر سرودن
خوشا ني نامه اي ديگر سرودن


نواي ني نوايي آتشين است
بگو از سر بگيرد، دلنشين است


نواي ني، نواي بي نوايي است
هواي ناله هايش، نينوايي است


نواي ني دواي هر دل تنگ
شفاي خواب گل، بيماري سنگ


قلم، تصوير جانگاهي است از دل
علم، تمثيل کوتاهي است از ني


خدا چون دست بر لوح و قلم زد
سر او را به خط ني رقم زد


دل ني ناله ها دارد از آن روز
از آن روز است ني را ناله پر سوز


چه رفت آن روز در انديشه ني
که اينسان شد پريشان بيشه ني؟


سري سرمست شور و بي قراري
چو مجنون در هواي ني سواري


پر از عشق نيستان سينه او
غم غربت، غم ديرينه او


غم ني بند بند پيکر اوست
هواي آن نيستان در سر اوست


دلش را با غريبي، آشنايي است
به هم اعضاي او وصل از جدايي است


سرش بر ني، تنش در قعر گودال
ادب را گه الف گرديد، گه دال


ره ني پيچ و خم بسيار دارد
نوايش زير و بم بسيار دارد


سري بر نيزه اي منزل به منزل
به همراهش هزاران کاروان دل


چگونه پا ز گل بر دارد اشتر
که با خود باري از سر دارد اشتر؟


گران باري به محمل بود بر ني
نه از سر، باري از دل بود بر ني


چو از جان پيش پاي عشق سر داد
سرش بر ني، نواي عشق سر داد


به روي نيزه و شيرين زباني!
عجب نبود ز ني شکر فشاني


اگر ني پرده اي ديگر بخواند
نيستان را به آتش ميکشاند


سزد گر چشم ها در خون نشيند
چو دريا را به روي نيزه بيند


شگفتا بي سر و ساماني عشق!
به روي نيزه سرگرداني عشق!


ز دست عشق عالم در هياهوست
تمام فتنه ها زير سر اوست


۲ نظر:

Unknown گفت...

سلام وبلاگ خيلي قشنگي داري تقريبا سعي كردم بيشتر پست هاي اخيرتون رو بخونم البته از نظر گروه بندي سياسي شايد با هم مخالف باشيم ولي در كل اين يكي از بهترين وبلاگ هايي كه تحليل هاي خوب و در عين حال نوشته هاي خوبي ازش خوندم
موفق و پيروز باشي

G.P.C گفت...

[خونسرد]

قبل از هر چیز به شما یک تبریک ویژه می گویم بایت این موفقیت بزرگ که توانستید در گروه کسانی قرار بگیرید که وبلاگشان در بزرگترین مرکز استراتژیک ایران لینک شده است. شما قطعا یکی از انسان های موفق و مثبت اندیش هستید که به این موقعیت عالی دست یافته اید. تنها کسانی می توانند به چنین جایگاه هایی برسند که به باورهای خود یقین داشته باشند و مطمئن باشند که می توانند خالق هر آن چیزی باشند که به آن می اندیشند. انسان است و باورهایش و انسان توان دست یافتن به هر آرمانی را دارد به شرطی که به آن باور داشته باشد.

اما حتما می دانید که برای رسیدن به هر هدفی علاوه بر باور داشتن می بایست تلاش هم کرد. G.P.C برای سامان دادن به وضعیت لینکهایش برنامه دهک بندی انجام داده و طبق شرایط زیر لینک می پذیرد و لینکهای گذشته را اصلاح می کند:

همانطور که می دانید سه دهک اول لینکهای ما از ارزش افزوده بسیار بالایی برخوردار هستند و به عنوان اینکه در بزرگترین و قویترین مرکز استراتژیک ایران لینک هستند آن هم در 30 رتبه اول لذا اعتبار بسیار بالایی برای آنها مترتب می شود. به همین دلیل شرایط ابقا در این سه دهک این است که این وبلاگیستها موظف هستند به صورت متوسط در هر روز 10 کامنت برای ما بفرستند. کامنتها باید تابع قوانین ما باشند در غیر این صورت هم کامنتها حذف می شوند و هم لینک وبلاگیست محترم. اگر کامنتها انتقادی باشند حذف می شوند. اگر کمتر از 10 تا در روز باشند هم حذف می شوند. اگر به جریان دیگری غیر از جریان سیاسی ما مربوط باشند هم حذف می شوند. اگر هر کامنتی کمتر از 10 خط هم باشد حذف می شوند. اگر در این کامنتها به آقایان آغاجری و صانعی و منتظری اهانت شود باز هم حذف می شوند. در تمام این موارد علاوه بر حذف شدن کامنتها لینک وبلاگیست محترم هم حذف می شود.

برای دهکهای پایین تر هم دقیقا همین قوانین وجود دارد با این تفاوت که تعداد کامنتها در روز کمتر می شود.

دهک 4 و 5 به طور متوسط 8 کامنت در روز. دهک 6 و 7 و 8 به طور متوسط 6 کامنت در روز. دهک 9 و 10 و 11 و 12 و 13 و 14 و 15 به طور متوسط 4 کامنت در روز. و دهکهای 16 به بعد 2 کامنت در روز باید بفرستند. ضمنا در نظر بگیرید که امکان ارتقای دهکها به مراتب بالاتر وجود دارد و هر کسی به اندازه تلاش خودش آش می خورد.

[خونسرد]